سلام,قبلا خیلی بهتون پیام دادم و ازمشکلات روحیم براتون...
مر ( تحصیلات : فوق دیپلم ، ۲۴ ساله )
سلام,قبلا خیلی بهتون پیام دادم و ازمشکلات روحیم براتون گفتم.ازشکست تلخی ک خوردم و مشکلات بعدش.حالا یه مدتیه دچار یه بحران دبگه شدم!
یه مدته همش فکر میکنم پدر یا مادرم رو به زوذی ازدست خواهم داد,پدرم نازاحتی قلبی داره,بیشتر حس میکنم پدرمو از دست میدم,نگرانم,همش استرس دارم,جایی بره دیر بیادنگرانش میشم,همش سراغشو میگیرم,همش دعامیکنم خداپدر و مادرم رو حفظ کنه.
همش فکر میکنم اگر برادر هام زبونم لال,ازدست بدم,چه داغ بزرگیه به دلم.میترسم.همش میترسم از دستشون بدم.خالم میگه قبل فوت پدرش اینجوری بوده,من هم میترسم خانوادمو از دست بدم,ارامش ندارم.کمکم کنسد,ممنون.
مشاور (خانم صفری)
باسلام. خواهر عزیزم اينطور كه از صحبت هاي شما برداشت مي شود، شما بيش از حد، اشتغال ذهني و فكر و افكار ناراحت كننده پيرامون ديگران داريد؛ و همين افكار ناراحت كننده، به راحتي خلق شما را تحت تأثير قرار داده است. اين طبيعي است كه در چنين شرايطي، شما احساس كنيد كه خودتان نيستيد و نمي توانيد احساسات و رفتارهاي منحصر به فرد خودتان را داشته باشيد. علت آن هم به افكار شما مربوط مي شود. تا وقتي كه فكر شما دائماً متوجه ديگران است، از خودتان غافل مي شويد. در چنين شرايطي است كه مشاهده مي كنيد عامل تمام رفتارها و افكار و احساسات شما در ديگران خلاصه مي شود و احساس مي كنيد كه خودتان نيستيد و كنترل رفتار و احساساتتان در دست خودتان نيست. بهترين راه حلي كه شما براي رسيدن به احساس اصالت خود داريد، كار كردن روي افكارتان است. در ابتدا اين كار، امري غيرممكن به نظر مي رسد. شما در شرايط فعلي، احساس مي كنيد كه هيچ كنترلي روي افكار و احساساتتان نداريد اما هنگامي كه شروع كنيد به تلاش در جهت تغيير اين الگوهاي غلط فكري، مشاهده خواهيد كرد كه احساسات و خلقتان هم به تبع آن تغيير خواهد كرد. اين يكي از اصول تأييد شده ي علم روانشناسي است كه خلق و احساسات و هيجانات به دنبال افكار، تغيير خواهند كرد. تلاش در جهت تغيير يك الگوي فكري، شامل دو بعد كليدي است: اول؛ به چالش كشيدن الگوهاي ناكارآمد و غيرسودمند فكري و دوم؛ تلاش در جهت جايگزيني افكار سودمند و كارآمدتر. براي به چالش كشيدن اين افكار، بايد هرگاه كه احساس مي كنيد اين افكار در ذهنتان جريان دارند، آن ها را زيرسوال ببريد؛ مثلاً از خودتان بپرسيد: « اين فكري كه الان دارم روي آن تمركز مي كنم چه فايده اي براي من دارد؟ چه كمكي به من مي كند؟ فكر كردن به اينكه ديگري چه چيزي دارد يا ندارد چه نفعي به حال من دارد؟ چه چيزي را براي من تغيير مي دهد؟». در اين مورد، مثلاً يك فكر جايگزين مناسب كه مي تواند مطرح شود اين است كه : «فكر كردن در مورد زندگي ديگران هيچ نفع و فايده اي براي من ندارد جز اينكه باعث اعصاب خوردي و افسردگي من مي شود پس سعي مي كنم روي زندگي خودم تمركز كنم و ...». البته جريان تغيير الگوهاي فكري، يك جريان پيچيده و زمان بر است و مستلزم به كار گيري تكنيك هاي شناختي و هيجاني دقيق و حساب شده است كه شرح دقيق آن ها در اين متن، امكان پذير نيست. مواردي هم كه به عنوان مثال، ذكر شد براي يك آشنايي كلي با اين جريان است. بنابراين شما را ارجاع مي دهم به مطالعه ي كتابي علمي كه به زبان خيلي ساده به بيان اين تكنيك ها مي پردازد.كتاب «هيچ چيز نمي تواند ناراحتم كند» از دكتر آلبرت اليس است كه يكي از سرشناس ترين چهره هاي تاريخ علم روانشناسي محسوب مي شود.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}